" تمام نمی شد "
بو
قرارم نمی گذاشت .
نبود .. رفته بود .
فرح می گفت .
می گفت به مشام ات مانده عزیز ِ من..
بو کجا ؟
گفتم : برو حمام.
رفته بود.
باز هم .. نمی خواست.
التماس شدم .
شست...
نرفت اما
بو ،، ماند
بوی آدم سوخته
کز خوردن ِ پوست
مو
کرک ها...
قی کردم
قی می کنم
آب.. آب...
- من که آب نمی خورم -
از کجاست این همه آب ؟
خون ؟ که شفاف بیرون می ریزد ؟؟
آب ام؟ بزاق ؟؟ تا کجا..؟
رنگ ندارد چرا؟
مریض و لزج
تمام نمی شود
پس گوشت ها..
گوشت ها چه طور؟
می خواهند بچسبند به تن ام؟
آب که قی کنم ،، خشک تر ، هر بار
حرامزاده ها!
چغر
چسبناک
جمع می شوند
کپسول
چسبیده به دیواره ها
زگیل انگار
بو گرفته تن ام
لباس ها... تخت مبل یخچال
آناناس حتی ، بوی آدم سوخته
صبح که خوردم
و شیر
که قی کردم باز
پشم ِ کز خورده.. کله پاچه... پوسته ها .......چه قدر؟
چه قدرعق بزنم تا تمام ؟
آب ِ تن ام تمام شده
هزار بار دفع کردم
حباب های گوشتی را
تکه ها تکه هام
خونی و درشت
مقعد ام را پاره کردند
واژن و
حنجره
حتی چشم هام .
گوشت - زگیل - غده ها
آن کپسول های سرخ ِ خیس
جر دادند
چشم هام را حتی..
بو ، اما نرفت
ماسید
به پوستی که ندارم
دودی ،
که از تن ام
خون-سوخته ها
استخوان
استخوان ها را چه کنم دکتر؟
رگ هام،،که می جهد
بدون ِ بو می شود سوزاندشان؟؟
این حبه های خیس ِ لرز
زیر ِ دندان هام
- با درد ِ نرم شان -
رعشه ها
خون :
این
-عجیب ِ صورتی -
دلمه نمی شود چرا ؟
دکتر!
خون ام را بسوزان ...
ماسید
به پوستی که ندارم
دودی ،
که از تن ام
خون-سوخته ها
استخوان
استخوان ها را چه کنم دکتر؟
رگ هام،،که می جهد
بدون ِ بو می شود سوزاندشان؟؟
این حبه های خیس ِ لرز
زیر ِ دندان هام
- با درد ِ نرم شان -
رعشه ها
خون :
این
-عجیب ِ صورتی -
دلمه نمی شود چرا ؟
دکتر!
خون ام را بسوزان ...