Friday 15 November 2013

بيدَستَر






رنگ می‌لرزاند علف
جنگل ِ بخار
شب‌ها که سد می‌سازند ماده‌سگ‌های آبی
با زنبقِ زردِ درشتی ، به نیش‌شان
نترس توسکا!
برقص به هوهوی بادِ نارسی که فلس‌هایت را می‌کند
توت بزا..

حباب بکاف، زیرِ آب
حباب.. حباب..
تا نترکیده آوند ،
نگندیده رگ‌برگ‌هات.
بو که می‌کشد،
نیش که می‌بینی،
آن دندان‌های درشت که تراش ت می‌دهند،،
از برایشان  بخند
رعنا!
زیبای توسکا

لبخند به خاک
لبخند به آب
لب خند
به سگ‌آبی ها