Wednesday 29 May 2013

زنِ توی کیسه

برده بودند ش
سیاه با بوته های صورتی
آدام گفت
گفت تنِ همان مانکن دیده
همان که پیش تر قهوه ایِ نرم
با بوته ها.. بوته ها..
 و برداشته بود از برایم
سیاه را برده بودند اما
سیاهِ بوته های صورتی
و زنِ توی کیسه خندید
دست اش پرتقال
گردن اش  :مروارید
لمیده،،
می خندید
تب دارم
گر
زیر پوستم
توی عکس مردی نشسته
مثل تو
خطی از لبخند به گونه اش
چشم هاش اما
                   
کور..
کسی پوستر گربه چسبانده درِ اتاق
نرگس تازه، به گلدان
روسری سپید ، سر دخترک 
ظرفِ پرتقال
دلم جمع می شود


زنِ توی کیسه
زنِ پرتقال ها و شعف
گربه توله های سفیدِ روی در
مروارید و توله و مروارید
زنِ لم
سیاهِ پوسیده
گل های صورتی، بوته اش
زنی که بوی خوشمزه ی مرغ می دهد

No comments:

Post a Comment